راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جلد ۱» ثبت شده است

#داستان_راستان_۱

#استاد_شهید_مرتضی_مطهری


...امام: «سود زیادی است، بگو ببینن چطور شد که شما توانستید این قدر سود ببرید؟»

- قضیه از این قرار است که در نزدیک مصر اطلاع یافتیم که مال التجارة ی ما در آن جا کم یاب شده. هم قسم شدیم که به کمتر از صد در صد سود خالص نفروشیم، و همین کار را کردیم.

- سبحان الله! شما همچو کاری کردید ؟! قسم خوردید که در میان مردم مسلمان بازار سیاه درست کنید؟! قسم خوردید که به کمتر از سود خالص مساوی اصل سرمایه نفروشید؟! نه، همچو تجارت و سودی را من هرگز نمی خواهم.

سپس امام یکی از دو کیسه را برداشت و فرمود: «این سرمایه ی من» و به آن یکی دیگر دست نزد و فرمود: «من به آن کاری ندارم.»

آنگاه فرمود:

« ای مصادف! شمشیر زدن از کسب حلال آسان تر است»

پ.ن: کسب حلال... خدا می دونه سر این دلار چه بازار سیاهی راه انداختن!

پ.ن۲: وای از عاقبت شکم هایی که با حرام پر شده باشد...تو رو خدا به خودمون رحم کنیم!

پ.ن۴: خمس و زکات دادنامون یادمون نره!

پ.ن۵: روح استاد شاد. علوّ درجاتشون صلوات...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۱۸
راهی به سوی نور