راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اردوی جهادی» ثبت شده است

#برکت

#ابراهیم_اکبری_دیزگاه


پدرش وصیت کرده بود طبق آیین اسلام دفنش نکنند و جسدش را بسوزانند و خاکسترش را بر باد بدهند. همیشه می گفت:« به آن خدای شما هیچ‌باور ندارم.» من هم توی دلم می گفتم:« به درک. مگه تو کی هستی؟ یک کمونیست شکست خورده و خرفت.» همه چیز در همین سوال نهفته است:« ایمان چه جوری به وجود می آید؟» در هر صورت، فکر می کنم ایمان هم چیزی مثل گلابی یا سیب باشد که همه می توانند بخورند، اما بعضی دوست ندارند، بعضی ها هم معده شان مشکل دارد. اگر بخورند، مریض می شوند. ولی مشکل سونیا چیز دیگر است؛ او گلابی و سیب را برای بازی کردن می خواهد یا برای تزئین کردن سفره ای چیزی....


پ.ن: کتاب درباره ی یک طلبه ای هست که برای تبلیغ ماه رمضان به یک روستا میره... هم طنز داره، هم به طور جدی یه چیزایی رو یاداوری می کنه... کتاب دوست داشتنی ایه

پ.ن۲: زندگی حاج اقاها برام ناشناخته است! به شخصه به عنوان یه دانشجو، ارتباط برقرار کردن باهاشون برام خیلی سخته! البته متاسفانه... 

پ.ن۳: برکت، جاری شدن در لحظه هاست... خدا نصیب زندگیمون کنه

بی ربط نوشت: شهید ذوالفقاری توصیه می کنند معراج السعاده بخونیم و عمل کنیم،  ایت الله بهجت برای آدم شدن می فرمایند معراج السعاده رو نیم صفحه بخونید عمل کنید.. دارم معراج السعاده رو با یه استاد خوب می گذرونم! امیدوارم خدا توفیق بده ادامه بدم و عمل کنم... شما هم امتحان کنید.جواب می ده

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۴۱
راهی به سوی نور

نام کتاب: #صهبای_اردوی_جهادی


ھیچ وقت کار بی مشکل نیست؛ همیشه انواع مشکلات وجود دارد. مرد میدان کار، کسی است که با مشکلات دست و پنجه نرم کند. جادهٔ آسفالته در مقابل ما نیست... ما در جاده های پرسنگلاخ زندگی باید تلاش کنیم. جهاد و مجاهدت، اینجا معنا می دهد. و الا اگر راه سراشیب راحت خوش طراوتی بود، دیگر مجاهدتی نداشت؛ آدم همین طور قدم زنان می رفت...

راه زندگی صحیح و منطبق با اهداف خلقت انسان، راه مجاهدت است. مجاهدت به معنای وجود دشواری است، بدون آن امکان ندارد. این مجاهدت، درست همان چیزی است که انسان به آن احتیاج دارد....


اردوی جهادی صهبا
پ.ن:اینکه یه کتاب و کلی ادم بخونه،خیلی خوشحال کننده است...تو اردو جهادی پوم هممون خوندیم کتابو...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۵:۴۲
راهی به سوی نور

برای خودت حساب کتاب کرده بودی، طول کشید که خودت را راضی کنی که لزوم و وجوب  حضورت جای دیگر است.

انگار زبانت برای نه گفتن قفل شد.گفتی می آیم.گفتی می پذیرم....

شروع شد.نرفتی،که بردنت....

نگرانی هایت انگار یک به یک با دست های توانگر دیگری به اتفاقات مثبت تبدیل می شد.

می شود کیلومتر ها دور تر از اینجا بروی و حس غربتت کم تر شود،میان مردمی که هرگز ندیده ای شان.

پا بگذاری جا پای خودت،آنجا که باید باشی اما هرگز پایت هم به آنجا نرسیده باشد.

می روی...کوله بارت پر از سنگینی باری که ناخودآگاه و آگاه با خودت آوردی اینجا که زیر شر شر بارانش زمین بگذاری...

که رودهای جاری شده اش بشوید غبار لحظه های بی قرارت را...

دلم برای خودم سوخت.چه حالی را تجربه می کرد،زمان هایی که از همان روز اولش نگران پایانش بود. هوایی که بلعیده می شد مبادا حالش را فراموش کنی.

پاهایت می لرزند برای بازگشتی که نکند بازگشت به همان روزهای قبلت باشند.

دستت توانش می برد وقتی فکر می کنی معصومه و معصومه ها به امید دست نوازشگر چه کسی باید رها شوند.

می روی...

می روی در حالی که بیش از آنکه یاد داده باشی یاد گرفته ای.

بیش از آنکه دردی را مرهم گذارده باشی، دست غیبی روی زخم های دلت مرهم گذاشته...

چه کسی انقدر بزرگت کرده است؟صبر را چه کسی لحظه آخر در چمدانت جا داده است...

خدای روزی رسانِ کپر نشینان هنگر و همستان مگر روزی تو را فراموش خواهد کرد؟خدای زهرا،خدای بلقیس خدای ادمهای خوب روستا.‌..و چقدر برایت درک بزرگی این ادم ها سخت است.

قناعت را اینجا از نگاه مردم پوم باید چشید.

باید آرامش را از لبخندهای خالصانه این کودکان به امانت گرفت.

 اینجا میایی که بفهمی زندگی و مسیرش پراست از سنگ های ریز و درشت که همین هموار نبودنش درس می شود برای لحظه های زندگی ات.

می فهمی مجاهدتت را برای هموار کردن مسیری که فرجامش نور امید می شود برای ادامه دادنش

جهاد سازندگی جذب دل های همراهان و دوستان است، باید دانست کنار دفاع از هجمه دشمن،جذب دل های مردمی که پایدارترین هستند در دفاع و دل بستگی به حکومت اسلامی چقدر لازم و ضروری است.

نباید وارثان زمین را فراموش کرد...نباید سنگینی تکلیفت بی حس شود روی دوشت...

مهمان مردم اینجا نبوده ام....آذوقه و توشه راهم را تو‌در دستانم گذاشتی....

می دانم

تو‌را که داشته باشم

برایم کافی است....برای تمام دو‌دنیایم کافی است.

ممنون بابت عیدی سال جدید...

 



مدت زمان: 32 ثانیه 

پ.ن: سکوت حرف های بزرگتر و‌بیشتری دارد برای تمام ناگفته ها...سکوت تجلی صبر است که بزرگت خواهد کرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۲۱
راهی به سوی نور