راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




۱۶ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

#لم_یزرع

#محمدرضا_بایرامی


خیلی وقت ها حرف زدن و بحث کردن هیچ ‌فایده ای ندارد. نه تنها مشکل را حل نمی کند که بدتر هم می کند اوضاع را، به خصوص که آدم معمولا چیزی در دل دارد و چیز دیگری به زبان می آورد.

پس عمل کردن بهتر است از حرف زدن، آن هم در زمانه ای که گویی کلام همه ارزش خودش را  از دست داده و تبدیل شده به لقلقه زبان بعضی ها. در چنین وقت هایی بهترین کار این است که چیزی نگویی و همه را واگذار کنی به زمان. اینجوری شاید به عمل هم نیازی نباشد. زمان فرصت تأمل می دهد و فرصت تحمل. آدم ها نه تنها به خود و حرف خود که به دیگری هم فکر می کنند، و خیلی چیزها حل می شود.


پ.ن: داستان مربوط به یک خانواده عراقی، در زمان صدام است، فراز و فرودهای داستان کشش زیادی برای مطالعه ایجاد می کنه. 

پ.ن۲: کتاب به توصیه ی موکدِ مکرر خواهر جان انتخاب شد. ولی انصافا خوب بود!

پ.ن۳:راستی کتاب، جایزه جلال هم برده...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۲۰:۰۰
راهی به سوی نور

#غدیر

#علی_صفایی_حائری


ولایت امام، بالاتر از محبت و دوستی و عشق است؛ 

که عشق علی در دل دشمنان او هم خانه داشت.

ولایت علی، 

نه علی را دوست داشتن 

که فقط علی را دوست داشتن است.

ولایت علی، علی را سرپرست گرفتن

و از هواها و حرف ها و جلوه ها بریدن است.

و این ولایت، ادامه ولایت حق است و دنباله ی توحید،

آن هم توحیدی در سه بعد؛ در درون و در هستی و در جامعه؛

که توحید در درون انسان ها، هواها و حرف ها و جلوه ها را می شکند؛

هواهای دل و حرف های خلق و جلوه های دنیا را.

و در جامعه طاغوت ها را کنار می ریزد

و در هستی خدایان و بت ها را.

پ.ن: چقدر آدم باید بی سعادت باشه که لیاقت ولایت پذیری از امیرالمومنین رو نداشته باشه؟ 

و ما چقدر ولایت پذیر واقعی هستیم؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۲۰:۰۰
راهی به سوی نور

#دیدم_که_جانم_میرود

#حمید_دولت_آبادی


حمید: مصطفی تو شهادت را چگونه می بینی؟

مصطفی در حالی که دستهایش را به دور خود پیچیده بود و فشار می‌آورد، ناگهان آنها را باز کرد و نفس عمیقی کشید و گفت: شهادت رهایی انسان از حیات مادی و یک تولد نو است.شهادت مانند رهایی پرنده از قفس است.

پ.ن: کتاب درباره ی رفاقتی مردانه بین نویسنده و دوست شهیدش است. رفاقتی که گاها غیر ملموس می شود! اما واقعی است

پ.ن۲: یه دوستی، کتابو‌برای امانت دادن به یه نفر دیگه اورده بود مسافرت، منم مجبور شدم یه روزه خوندمش!

پ.ن۳: دوست، باید به خدا نزدیک ترت کنه! درست مثلِ حمید یا مصطفی؟...فکر کنم هردوشون.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۷ ، ۲۲:۳۴
راهی به سوی نور

عدم معرفی کتابام به معنی عدم خوندنم نیستا!

کتاب می خونم

ولی نه وقت نوشتن یه تیکه منتخبش رو دارم

نه عکس انداختن!


کتابایی که خوندم ولی هنوز معرفی نکردم:

- شفاعت /شهید دیالمه

-امامت/شهید دیالمه

- لم یزرع/محمدرضا بایرامی

- با...با...باشه و دو داستان دیگر/کلر ژوبرت(کتاب کودک)

- هزار بوسه پرپری و دو داستان دیگر/کلر ژوبرت(کتاب کودک)

- اژدودو و دو داستان دیگر/کلر ژوبرت (کتاب کودک)

- دیدم  که جانم می رود/ حمید داوود آبادی

- توحید/ علی صفایی حائری

تفکر در قرآن/ احمد رضا اخوت

اشک باید رازدار باشد/حضرت آقا


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۷ ، ۲۲:۱۰
راهی به سوی نور
این اولین باره که دارم از سرویس پیامک بلاگ استفاده می کنم! اگه کار کنه چه جذاب طوره!
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۷ ، ۰۱:۵۰
راهی به سوی نور

دیشب داشتم فکر می کردم این یه ساعت اضافه شده به روزم رو‌ چه کارش کنم!

 

هیچی دیگه

نشستم کتاب خوندم! 

به نظرم تو‌عمرم انقدر از ثانیه هام با این لذت استفاده نکرده بودم!

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۷ ، ۰۱:۴۴
راهی به سوی نور