راهی به سوی نور

راهی به سوی نور

الهی به امید تو...
ما از نعمت های تو کفر را بیرون کشیدیم،
تو بیا از بدی های ما خوبی را به ما هدیه کن،
که آن کار ماست "بَدَّلوُا نِعمةَ اللهِ کُفراً"
و این کار تو "یُبَدِّل الله سَیِّئاتِهِم حَسَنات"...



در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود..

حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن،
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.
و سرمایه ی هرکسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی قرار و طاقت فرسا
که همچون زبانه های بی تاب آتشند.
کلماتش هریک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جستجوی مخاطب خویشند.
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.


وبلاگ قبلیم
rahibesoyenor.blogfa.com

پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر




باید رفت

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۵۴ ق.ظ

#باید_رفت

#محمدرضا_زائری


حرف به لیبرالیسم و انسان می رسد و جایگاه زن در نظام سرمایه داری: یا بازاریاب و فروشنده یا بازار گرم‌کن و خریدار... یکی از دوستان به استاد می گوید:« آری، ناگهان انقلاب ایران از راه رسید و همین زن را به جایی رساند که در موشک باران خانه اش، وقتی زیر آوارها در جستجوی دختر خود دست بی جانش را لمس می کند و در همان حال، دستی دیگر را در حرکت می بیند، دختر خویش را رها می کند و می گوید: عزیزکم، تو را زینب نامیدم که چنین روزی بتوانم میان جسم بی جان تو و امید حیات دیگری، از جسم تو بگذرم. دخترش را رها می کند و به نجات کسی که نمی شناسد می شتابد. #انقلاب_ایران_انسان_را_عوض_کرده_است».

باید رفت


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی